نظریه ی صدور، در مکاتب فلسفی جهت تبیین چگونگی پیدایش کثیر از واحد بسیط طراحی شده است. و می پرسد که آن چه عین وحدت است و هیچ شائبه ای از کثرت و دوگانگی در ذاتش نیست، چگونه مبدأ و منشأ این همه اختلاف ها و چندگانگی ها و رنگارنگی ها می شود؟ و چگونه این کثرات از او شرف صدور یافته و پا به عرصه ی ظهور نهاده اند.
ابن سینا نیز به عنوان یک فیلسوف برجسته که از یک طرف قائل به مبدأ واحدی برای همه کثرات بود و از طرف دیگر آن مبدأ واحد را عاری از هر نوع ترکب و تکثر درون- ذاتی، می دانست، گریزی از این سؤال نداشت. اما این سؤال – با توجه به این که در کتب و مقالات متعدد مورد بحث واقع شده –مسئله ی ما در این مقاله نیست. آنچه در این مقاله درصدد تبیین آن هستیم این است که نظریه پردازی ابن سینا در نظریه ی فیضیا صدور، بر اساس چه الگوی فلسفی، صورت گرفته است؟
به عبارت دیگر: ابن سینا در قالب چه مکتب فلسفی و بر مبنای کدام طرز تفکر فلسفی، اندیشیده و نظریه ی خود را ساخته و پرداخته کرده است؟ آیا الگوی ابن سینا، در این زمینه ی ارسطویی یا افلوطینی بوده است؟ و البته اگر شق سومی یعنی سینوی بودن الگوی ابن سینا را بپذیریم، معنای آن چنین است که ابن-سینا طرز تفکر خاص خود را داشته در قالب آن طرح، به مشکلات مسئله ی خلقت و چگونگی صدور کثیر از واحد پرداخته و سرانجام به نظریه ی نوین و ابتکاری دست یافته است.
البته ممکن است بعضی نیز متمایل به این نظریه باشند که نظریه ی صدور ابن سینا یک طرح تلفیقی و التقاطی است، به این صورت که وی در قالب جهان بینی اسلامی، یک طرح فلسفی را مرکب از نظریه ی عقول ارسطویی نظریه ی افلاک بطلمیوس و نظریه ی صدور افلوطینی طراحی کرده است.
سؤال اصلی ما در مقاله ی حاضر، این است که نظر قابل قبول در باب نظریه ی صدور ابن سینا چیست؟
در این نوشتار ما سعی کردیم برای رسیدن به جواب، از زاویه ی جدیدی به مسئله ی صدور نگاه کنیم و آن گاه اصالت نظریه ی صدور ابن سینا و ابداعی بودن آن را نسبت به تفکر مشائی یونانی و مسلک اشراقی یونانی مآبی، بر کرسی تحقیق بنشانیم. البته بررسی نقش فارابی و تعیین دایره ی تأثیرات او را بر ابن سینا ( در باب نظریه ی صدور) نمی توان به اجمال برگزار کرد؛ و بنابراین نمی توان در ضمن مقاله ی حاضر، بدان پرداخت.